نجوای عاشقی

ساخت وبلاگ
سالها پیش پشت جلد کتاب " درون جهان سوم " نوشته "پل هریسون" این عبارت را دیدمWe Want Bread, Not Cakeآن موقع نمی دانستم ارجاع این عبارت به یک گفته ی تاریخی است که آن را به ماری آنتوانت منتسب کرده اند. به این بهانه نوشته ای از آقای محمد هدایتی را در ذیل می آورم.محمد هدايتي / روزنامه نگار و مترجم– روزنامه آرمان امروز – 1401/4/28« اگر نان ندارند، کيک بخورند». اين نقل قولِ منتسب به ماري آنتوانت بارها و بارها تکرار شده و حالا در تاريخ مطالعه انقلاب‌ها و قيام‌هاي مردمي، شان و جايگاهي نمادين دارد. گويا در روزهاي منتهي به انقلاب فرانسه در 1789، در روزگاري که فقر بر مردم غلبه کرده بود و طبقه حاکم در تنعمِ شکوهِ درباري مستغرق، به ماري آنتوانت، ملکه فرانسه و همسر لويي شانزدهم از آنچه به مردم مي‌گذرد مي‌گويند و اينکه مردم نان براي خوردن ندارند. او در جواب چنين جمله‌اي گفته که خبر از بي‌خبري او از عالم واقع يا بي‌اعتنايي‌اش به سرنوشت مردم مي‌دهد. آن روزها «نان» قوت غالب دهقانان و طبقه کارگر فرانسوي بود و طبق برآوردها پنجاه درصد از درآمدشان تنها صرف نان مي‌شد. ماري آنتوانت در فرانسه چهره‌اي منفور بود. در اصل اتريشي بود و نه فرانسوي، سري سودايي هم داشت و جاه‌طلبي‌هايي و مي‌گفتند مخارج بسيار دربار و اسراف‌کاري‌هاي او خود از عوامل انقلاب بوده. مادام زيان «Madam Deficit» لقبش داده بودند، کنايه از ولخرجي‌ها و ضرر و زيان‌هايي که به بار مي‌آورد. دست آخر هم همراه با همسرش به گيوتين سپرده شدند. اما اين انتساب، انتسابي غلط است. آن جمله را ماري آنتوانت نگفته بود و اين نقل قول سال‌ها به غلط به او منتسب شده و هنوز هم مي‌شود. و اين است داستان «روايت‌پردازي»ِ وقايع مهم، يا اشخاص بانفوذ. ماري آنتوانت با آ نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 14:22

من درختی کلاغ بر دوشم ، خبرم درد می‌کند بدجورساقه تا شاخه ام پر از زخم است ، تبرم درد می‌کند بدجورمن کی ام جز نقابی از ابهام؟ درد بحران هوّیت دارمیک اشاره بدون انگشتم ، اثرم درد می‌کند بدجورجنگجویی نشسته بر خاکم ، در قماری که هر دو می‌بازیمپسرم روی دستم افتاده ، سپرم درد می‌کند بد جورمثل قابیل بی قبیله شدم ، بوی گندم گرفته دنیا رابس‌که حوا ، هوایی اش کرده ، پدرم درد می‌کند بدجورهرچه کوه بزرگ می‌بینی ، همگی روی دوش من هستندعاشقی هم که قوز بالا قوز ، کمرم درد می‌کند بدجورتو فقط صبر می‌کنی تجویز ، من فقط صبر می‌کنم یکریزبس که دندان گذاشتم رویش ، جگرم درد می‌کند بدجوربستری کن مرا در آغوشت ، با دو نخ شعر و این هوا بارانمرغ عشقی بدون همزادم ، که پرم درد می‌کند بد جوربرسان قرص بوسه ـ اورژانسی ـ قرص یک ور سفید و یک ور سرخبرسان نشئه‌ای ز لب‌هایت ، که سرم درد می‌کند بدجور + نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 23:20 توسط بصیرت  |  نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 14:22

آقا پسر ، دختر خانم با کسی ازدواج کن که کتاب بخواند همسری را انتخاب کن که پولش را به جای لباس خرج کتاب کند . همسری که لیست بلندی از کتاب‌ها را برای خواندن تهیه کرده است . همسری که کارت کتابخانه سال های کودکیش را هنوز با خود دارد . همسری را پیدا کن که اهل خواندن باشد . تشخیص‌اش سخت نیست . حتماً همیشه در کیفش کتابی برای خواندن دارد . کسی که به کتابفروشی عاشقانه نگاه کند و پس از یافتن کتابی که مدت ها در جستجویش بوده اشک شوق در چشمانش حلقه زند . کسی که بوی کاغذ کاهی یک کتاب قدیمی بر انگیخته‌اش کند . همسری را انتخاب کن که اگر در کافه منتظرت ماند، انتظارش را با خواندن کتاب پر کند . حتی اگر به دروغ از خاطره مطالعه کتاب‌های بزرگی نام برد که هرگز نخوانده است تشویقش کن، چرا که او لذت اغراق را در درک و فهم، تجربه می‌کند و نه زیبایی . همسری را انتخاب کن که کتاب بخواند . و برای تولدش و سالگرد آشنایی و همه‌ اتفاق‌های خوب به او کتاب هدیه بده . به او نشان بده که«عشق به کلمات»را می‌فهمی و درک می‌کنی . به او نشان بده که می‌فهمی که او فرق واقعیت و خیال را می‌فهمد . او می‌داند که انسان ها فراتر از واژه‌ها هستند و در رفتارشان هزار انگیزه و ارزش و گریزِ نا گزیر پنهان است . او لغزش و خطای تو را بهتر از دیگران درک خواهد کرد . با او حتی اگر خطا کنی بهتر می‌فهمد . او کتاب خوانده است و می‌داند که انسان ها هرگز کامل نیستند . در کنار او اگر شکست بخوری او می‌فهمد . او زیاد خوانده است و می‌داند که راه موفقیت ‌با شکست سنگفرش شده . او رویا پرداز نیست.. و با هر شکست محکم‌تر از قبل کنارت می‌ماند . اگر با همسری ازدواج کردی که اهل خواندن بودکنارش باش . اگر دیدی نیمه شب برخاسته و کتابی در دست گریه می‌کند در آغو نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 20:15

خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه تازه های نشر جهان - ۱۵ تیر 1394به بهانه ۱۵۰ سالگی یک کتاب؛ " آلیس و سرزمین عجایب "همزمان با فرارسیدن صد و پنجاهمین سال نگارش و انتشار رمان «آلیس در سرزمین عجایب» گمانه‌زنی منتقدان ادبی درباره این اثر و شیوه خلق آن تحت تأثیر مواد مخدر ادامه دارد.به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از تلگراف، «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته "لوئیس کارول" امسال یکصد و پنجاهمین سال خلق شدنش را پشت سر می‌گذارد. این اثر که در سال ۱۸۶۵ به رشته تحریر درآمده با خلق دنیایی فانتزی و جذاب مخاطبان کودک و حتی بزرگسال را در این سال‌ها مجذوب خود کرده است.در این یادداشت که به قلم "دبورا سیکورل" منتشر شده از "آلیس" به عنوان یک شخصیت واقعی نامبرده شده و واقعیت‌های جالبی درباره این اثر در قالب ۲۰ نکته نقل شده است:۱. آلیس نام دختر ۱۰ ساله "هنری لیدل" رئیس دانشکده کرایست چرچ دانشگاه آکسفورد بود که علاقه و پیوند عاطفی با لوئیس کارول داشت. آلیس در دوران کودکی به همراه خانواده‌اش به آکسفورد رفت و در آنجا مستقر شدند. همین امر موجب شد خانواده لیدل با لوئیس کارول که استاد ریاضی آکسفورد بود آشنا شوند. آلیس و خواهر کوچک‌ترش عاشق داستان‌ها و قصه‌های لوئیس بودند و اینطور در کتاب‌ها ثبت شده که لوئیس کارول طرح اولیه این داستان را ابتدا برای آلیس و خواهرش تعریف کرده و بعدها آن را برای او نوشته است.۲. کتاب آلیس در سرزمین عجایب سال‌ها بعد از انتشارش الهام‌بخش پزشکان برای نامگذاری یک بیماری عجیب شد. این بیماری که با الهام از اثر لوئیس کارول «سندرم آلیس در سرزمین عجایب» نام گرفت نام یک بیماری شد که افراد مبتلا به آن توانایی تشخیص اندازه واقعی اشیاء را نداشتند و اجسام را بزرگتر و یا کوچک‌تر از آنچه بود مشاهد نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 20:15